به گزارش راهبرد معاصر، با اینکه هر روز و هر جا و در هر مراسم و جلسه و همایش و برنامهای مسئولین دولتی با تاکید بر سیاست های اقتصاد مقاومتی از ضرورت حمایت از تولید و صنعت می گویند و مدعی اولویت بودن رونق تولید ملی می شوند و در صحبتها و مواضعشان رونق تولید و حمایت از تولیدکننده را از اوجب واجبات قلمداد میکنند، اما در عین حال و در عمل تولید و صنعت در اقتصاد ایران اقبال چندانی ندارد و نه تنها نشانی از رشد و ترقی آن در گذر زمان دیده نمیشود بلکه در برخی از صنایع تولیدی نشانههایی از انقراض تولیدکنندگان داخلی به چشم میخورد.
ادعای حمایت از تولید به حدی در بین مسئولین کشورمان زیاد است که تمام سردمداران کشورهای دنیا از آنها الگو برداری میکنند و در سخنرانیها و وعدههای انتخاباتی بهره میبرند! اما در کمال ناباوری در بسیاری از شکست های بخش تولید و صنعت کشور قوانین دست و پا گیر ، بی ثبات یا سیاست های ناکارآمد و غلط دولتی خود به مهمترین علت ورشکستگی واحدهای تولیدی مبدل می شود.
به واقع این پارادوکس خاص با چه منطقی قابل درک است؟ چطور علی رغم ادعای حمایت حداکثری از تولیدِ کسانی که تمام منابع و امکانات و ابزارهای کنترل اقتصاد یک کشور را در اختیار دارند، اما کشتی صنعت ایران به گل نشسته و توان حرکت و پیشرفت ندارد؟
کشوری که رئیس پارلمانش همواره به "لزوم حمایت از تولید و کالای ایرانی و رفع مشکلات صنعت " تاکید میکند و مجلس را کاملا حامی رونق تولید میداند. رئیس دستگاه قضایی اش از ضرورت متوقف نشدن واحدهای تولیدی میگوید و متخلفان و مفسدان و اخلال گران اقتصاد کشور را تهدید به برخورد سخت و قاطعانه میکند. رئیس جمهورش به عنوان اولین مقام اجرایی کشور حمایت همه جانبه از تولید داخلی را وظیفه دولت عنوان میکند و همگان را به حرکت در مسیر رونق تولید توصیه میکند و معاون اول و اعضای کابینه هم در هر هفته از یک طرح و برنامه ی جدید برای رونق تولید و رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال رونمایی می کنند .
پس چطور ممکن است با این عزم عظیم و اجماع ملی در سطح مقامات کشوری پیکر صنعت و تولید ملی در درد و مشکلات دست و پا بزند و زمین گیر شود و صدای درد و دل فعالان صنعتی و تولیدی آن همه را متعجب و نگران کند؟ آیا تولید و صنعت در اقتصاد ایران طلسم شده است؟ آیا پای سحر و جادو در میان است؟ یا اینکه حمایت از تولید صرفا شعار است و رونق آن عملا برای عدهای از صاحبان قدرت نفع و مطلوبیتی ندارد و صنعت و تولید را درگیر خود تحریمی منفعت طلبانه ای می کند؟!
آیا این فاصله زمین تا آسمان بین حرف و عمل بعضی مسئولین حاکی از یک بام و دو هوای آنها -تعارض منافع شخصی و ملی- نیست؟ چطور با اینکه مسئولین محترم شبانه روز و پشت تریبونها و در مقابل دوربینها شعار حمایت از صنعت و تولید ملی میدهند، اما در واقعیت بخت با تولیدکننده یار نیست و سرمایه گذار داخلی و خارجی و بانک دولتی و خصوصی و همه و همه از تولید و صنعت گریزانند و " نون تو دلالیه" ورد زبان همگان می شود؟!
چرا با این همه شعارهای رنگی، رنگ از رخسار صنعت و تولید کشور پریده است؟ چرا کارخانهها یکی پس از دیگری تعطیل می شوند و یا با حداقل ظرفیت کار می کنند؟ به قول معروف " قسم حضرت عباس را قبول کنیم یا دم خروس؟! "
در پرونده ویژه " کاسپین" با بررسی یک مصداق عینی قصد داریم علاوه بر پیگیری مشکل اساسی چند ده واحد صنعتی که بیش از 3 سال است با پیگیری های مکرر توان احقاق حف خود را نداشته اند و هیچ پاسخی از سوی مقام مسئول دریافت نکرده اند به بخشی از پاسخ این سوالات بپردازیم و آن سوی حرفها و وعدههای قشنگ مدیران دولتی و چرایی عقب ماندگی صنعت و ضعف سیستم اقتصاد و وخامت اشتغال را روشنتر کنیم .
در این پرونده مسئله معافیت مالیاتی ۲۰۰ کارخانه در یکی از شهرکهای صنعتی نمونه کشور در استان قزوین را دنبال میکنیم که سرمایه گذاران داخلی و خارجی آن روی ماده (۳۱) قانون " رفع موانع تولید رقابت¬پذیر و ارتقای نظام مالی کشور " حساب کرده و میلیاردها تومان و میلیونها دلار در این مکان سرمایه گذاری کرده اند، اما با تغییر یک کلمه! در بخشنامه اجرایی این قانون در هیئت دولت بیش از ۳ سال است که این معافیت به باد رفته و آنها را از ادامه سرمایه گذاری، توسعه و حتی ادامه کار منصرف کرده است و البته این مشت نمونه ای از خروار مشکلات تولید و صنعت کشور است.
مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیر خود به دولت تاکید کردند که هفت خوان نه؛ بلکه هفتاد خوان تولید را بردارد اما نیم نگاهی به سوژهی طنزِ تلخ ما در این پرونده نشان میدهد بیمهری دولت و بیثباتی وعدهها و قوانین، بزرگترین خوان از هفتاد خوان پیش روی تولید در کشور است!
منبع: خبرگزاری دانشجو